مدتی است فضای کشور آرامش خوبی پیدا کرده است و اختلافات میان اصولگرایان نیز کاهش پیدا کرده است. حالتی که میتوان آنرا نوعی اتحاد مجدد اصولگرایان دانست، آن هم درست در زمانی که هیچ کس انتظار آنرا نداشت. اما چه عاملی باعث بوجود آمدن وضعیت فعلی شده است؟ ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست به دست هم دادند و خدا خواست تا کشور بتواند از شرایط خطرناک سیاسی که روی داده بود گذر کند. در این میان نقش عامل خارجی نیز پررنگ بود.
اصولگرایان منهای دولت در بازه زمانی پس از انتخابات حملات شدیدی را علیه دولت تدارک دیدند اما بیاعتنایی کامل دولت به این تلاشها باعث تضعیف آن شد. آنها در دو ماه گذشته با ارتکاب اشتباهات پیاپی در واقع عدم بلوغ سیاسی خود را به نمایش گذاشتند. در شورای شهر خصوصیسازی گسترده باعث اعتراض مردم و انزوای قالیباف شده است. از سوی دیگر در مجلس شورای اسلامی طرحهای بیارزش فوریتی و لفاظیهای سیاسی بر علیه دولت این شبهه را بوجود آورده است که مجلس هفتم هم مانند مجلس ششم به سیاسیکاری پرداخته است. تصویب طرحهای مسالهداری که مکررا از سوی شورای نگهبان بدلیل مخالفت بدیهی با قانون اساسی رد میشوند و معطل گذاردن شماری از لوایح مهم قضایی و اداری باعث شده است سرمایه سیاسی این جریان کاهش شدیدی را تجربه کند. مخالفتهای تندروانه با دولت تا جایی اوج گرفت که در میان نیروهای این جریان در مورد عقلانیت راهی که میروند سوال بوجود آمد و نهایتا باعث توقف این روند شد و اکنون شماری از رسانهها و اعضای این جریان بدلیل عجله در مطرح کردن خودشان بعنوان مخالفان بنیادی دولت، مشروعیت و محبوبیت خود را از دست دادهاند. از سویی دیگر دولت بر اثر تحولات روزهای اخیر در موضع قویتری قرار گرفته است. کشمکش بر سر اقدامات جزئی دولت از جمله مساله ساعت کار بانکها و نهایتا ملزم شدن دولت به تغییر رویه، تصویر دولت در افکار عمومی را بهبود بخشید. دولت با مطرح شدن بحث افزایش قیمت مسکن نه تنها تضعیف نشد بلکه با بهرهگیری از فضاسازی مخالفین برای تشریح اقدامات اساسی خود در این زمینه محبوبیت تازهای کسب کرد. اکنون مردم بیش از آن که بخاطر گرانی مسکن دولت را سرزنش کنند از دولت انتظار پیدا دارند که اقدام قاطع انجام دهد. حسن ختام بازسازی وجهه دولت در تنظیم لایحه بودجهای بواقع غافلگیر کننده بود که عقلانیت سیاسی و اقتصادی در آن موج میزند و آرمانگرایی دولت را با محافظهکاری مجلس پیوند داده است.
در کشاکش مسائل داخلی آنچه آب سردی بر اختلافات داخلی ریخت اقدامات دشمن خارجی بود. تصویب قطعنامه تحریم شورای امنیت نگاهها را از مشکلات داخلی به مسائل خارجی معطوف کرد. مردم ایران متوجه شدند که غرب بطور جدی قصد ایجاد مشکل برای ما دارد. اکنون جامعه ایران را میتوان به هواپیمای مسافربریای تشبیه کرد که در میانه راه به مسافران اطلاع داده میشود که هوای طوفانی در پیش رو داریم. کمربندها بسته شده است و قهرا وقتی همه روی صندلیهای خود قرار بگیرند دیگر مجالی برای بینظمیهای سابق باقی نمیماند. پس از صدور قطعنامه نیز اقدامات آمریکا در تشکیل ائتلاف منطقهای بر ضد ایران که با واکنش بیسابقه مقامات ایرانی مواجه شد و همچنین عملیات ایذایی آمریکا در عراق بر ضد ایران تنها باعث تحکیم اتحاد مردم ایران شده است.
اکنون شاید بتوان طرح دشمن برای آفریدن شایعات مختلف در جامعه را در راستای ایجاد دوباره تشویش و کاستن از وحدت میان مردم دانست. عملکرد مذبوحانه دشمن تنها نشاندهنده ابعاد عظیم شکست آنها در بیثبات کردن ایران از طریق منازعات سیاسی است. ازینرو افشای شایعات و ابطال آنها میتواند پیروزیهای ملت را تداوم بخشد و دشمن را بیش از پیش در موضع ضعف قرار دهد.
|
سیاست داخلی |
|
سیاست داخلی |
از شانس من تاریخ مجمع طوری بود که نتونستم بطور کامل در جلسه حضور داشته باشم و فقط یکی دو ساعت اول بودم. هدفم از شرکت در این جلسه بیشتر آشنا شدن با دوستان قدیمی وبلاگی بود. با چند نفر از جمله ابوذر (وبلاگ پاسداران) آشنا شدم و خاطرات گذشته برام زنده شد. یادش بخیر دو سال پیش هنوز سرویس نظارت بر کامنتها وجود نداشت و بخش نظرات وبلاگهای حزباللهی صحنه انتقامگیری و گاه توهین به مقدسات میشد. وبلاگ ابوذر در راس هجوم بود و یادمه یبار یک نامه جعلی رو در اینترنت منتشر کرده بودند از دفتر رهبری که حالا یادم نمییاد راجع به چی بود. طرف آنلاین بود و من و ابوذر هم. با اینکه به وقت من نیمه شب بود نمیتونستم خودم رو راضی کنم که بگیرم بخوابم. انتقادات شدیدی بود و دفاع ما هم شدید بود. هر نیم ساعت بلند میشدم و میرفتم سایت ..... ما بطور موفقیت آمیزی توانستیم ثابت کنیم نامه جعلی است و در این میان بحثهای ابوذر خیلی دقیقتر بود.
اول اینکه جلسه مجمع با استقبال گسترده وبلاگنویسان روبرو شده بود. من تا بحال این تعداد وبلاگ نویس را یکجا جمع ندیده بودم. امیدوارم دوستان تا زمانی که تنور داغه انتخابات شورای مرکزی را هم برگزار کنند چون تجربه نشان داده که هر کار جمعی کمکم دچار افت انگیزه میشود. دوم اینکه حضور بزرگانی چون دهنمکی و داوودآبادی خیلی باعث روحیه دادن به بچهها بود و صحبتهای داوودآبادی هم خیلی جالب بود. البته من فکر میکردم دهنمکی هم قراره صحبت کنه ولی بنظرم حرف دل این دو نفر تفاوت زیادی نداره. سوم باید از بچهها برای پخش کلیپی درباره بوسنی تشکر کنم بسیار زیبا و تاثیرگذار بود (البته از چند ثانیه اولش که بگذریم!). چیزی که در مجمع وبلاگ نویسان مسلمان مهمه اینه که همه آدمها آرمانهای مشترکی دارند و هر کدام مستقلا در فضای اینترنت تاثیرگذار هستند. اینجا کسی بالاتر از دیگری نیست و همه با هم برادرند. بنابراین هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله. بچههای موسس هم که واقعا زحمت کشیدهاند و چند سالی برای راهاندازی این مجمع کار کردهاند. امیدواریم دلهاشان متحد و خدا یارشان باشد.
|
سیاست داخلی |
پنج شنبه 28 دی ماه 1385 ساعت 13
تهران، میدان بهارستان، مقابل در اصلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، شورای فرهنگ عمومی کشور.
|
سیاست داخلی |
تصور عمومی این است که برخی سیاست های دولت از جمله اعطای وامهای مسکن و تزریق نقدینگی به بازار باعث افزایش قیمت مسکن شده است و بنابراین این گونه سیاستها باید متوقف شود. در این مورد بنظر میرسد نوعی اغتشاش ذهنی بوجود آمده که خوب است کمی برای روشن شدن مسائل درباره آن صحبت کنیم.
1- وجه سیاسی: مسلما رسانههای مخالف دولت در حال بزرگنمایی «انکار دولت نسبت به گرانی مسکن» تحت عناوین مختلفی از جمله نرخ رسمی تورم اعلام شده توسط بانک مرکزی، تغییر و افزایش دامنه کالاهای مورد محاسبه در نرخ تورم و برخی اظهارات مقامات دولتی هستند. بیپرده باید بگوییم که این شایعات در مردم اثر کرده و تنها یک مساله اینترنتی و روزنامهای نیست که بتوان آنرا نادیده گرفت. از سوی دولت نیز بدرستی این تصور وجود دارد که پذیرش افزایش قیمت مسکن توسط مقامات مسئول خود موجب افزایش هجوم به بازار مسکن و تقویت موج روانی خرید میشود و بنابراین در این مورد سکوت میکنند. بنظرم کاملا ضروری است دولت اولا بطور دقیق نحوه محاسبه نرخ تورم را به مفصلترین و مداومترین وجه ممکن اعلام کند تا سیاست رسانهای ستاد ضد عدالت خنثی گردد. از طرف دیگر بدلیل حساسیت شدید بحث مسکن که بخش بزرگی از درآمد خانوار را به خود اختصاص میدهد خوب است دولت نوعی سیستم نظارت بر بازار ایجاد کند که دست کم بتواند بطور هفتگی گزارش مستندی درباره قیمت مسکن به تفکیک شهر و نوع خانه ارائه دهد. در این صورت امکان موجسواری در این زمینه به حداقل میرسد و بحثها با استناد به آمار کارشناسی صورت میگیرد.
2- وجه نظام اقتصادی کلان: در کشور ایالات متحده آمریکا در یک شهر کوچک پایینترین قیمت برای یک خانه در حدود 200 هزار دلار است. با این حساب شاید بتوان حداقل قیمت خانه در یک کلان شهر مثل نیویورک را 400 هزار دلار دانست. این در حالی است که در این کشور حقوق یک استاد دانشگاه (پس از کسر مالیات) در حدود 50 هزار دلار در سال است. پس میتوان درآمد یک فرد متوسط را در حدود 30 هزار دلار در سال در نظر گرفت. بنابراین ارزش یک خانه برابر حدودا 13 سال درآمد این فرد است. در ایران حداقل قیمت یک خانه در تهران را میتوانیم در حدود 50 میلیون تومان بدانیم در حالی که یک حقوق بگیر متوسط، ماهی 250 هزار تومان حقوق میگیرد برابر با سالی حدودا 3 میلیون تومان. بنابراین ارزش یک خانه در تهران تقریبا برابر 16 سال درآمد این فرد است. بنابراین با وجود افزایش شدید قیمت مسکن وضعیت در ایران با کشورهای دارای سیستم اقتصادی سرمایهداری تفاوت زیادی ندارد. البته ما انقلاب نکردیم که آخرش تفاوتی با آمریکا نداشته باشیم و این شاخصها اتفاقا به ما علامت میدهد که بیش از حد غرق در مدل اقتصادی سرمایهداری شدهایم. در سوی دیگر نظام اقتصادی اشتراکی قرار دارد (در کشورهای بلوک شرق) که در آنها اساسا فرد مالک مسکن نبوده است و بنابراین پولی نیز برای آن نمیپرداخته است. هر خانوادهای بمحض تشکیل، از دولت یک خانه دریافت میکرده و تنها در حد مخارج نگهداری ساختمان پول پرداخت میکرده است. البته بدلیل تسلط کامل دولت بر مسکن، در این نظام، دولت قادر بود از مهاجرت فراتر از ظرفیت به شهرها جلوگیری کند تا کمبود مسکن پیش نیاید. کمی نزدیکتر، در کشور عربستان سعودی تمامی زمینهای شهری در مالکیت شهرداری است و ارزش خرید و فروش هر خانه تنها برابر هزینه ساخت آن است. این طرح شبیه به پیشنهاد جدید دولت جهت حذف قیمت زمین از مسکن میباشد.
3- در عمل: فکر میکنم «اصولگرایان منهای دولت» در زمینه تفکر اقتصادی دچار تضاد و دوگانگی شدهاند. آنها از طرفی از گران شدن مسکن شکایت میکنند و از طرف دیگر میگویند که این مساله نتیجه افزایش نقدینگی جامعه و نیز وامهای مسکن است. بنابراین بیاییم نقدینگی جامعه را کاهش دهیم و وام مسکن را هم قطع کنیم. اما یک لحظه صبر کنید! مگر شما نمیخواستید مردم خانهدار شوند؟ در حالی که در عمل دارید وام مسکن آنها را قطع میکنید و حقوقها را کاهش میدهید! این بنظر نقض غرض نمیرسد؟ اگر تئوری اقتصاد کلان را دربست درباره مسکن بپذیریم باید قبول کنیم که اگر 10% به توانایی مردم جهت خرید مسکن بیفزاییم 10% هم به قیمت مسکن افزوده میشود و این چیزی جز بازی با حاصل جمع صفر نیست! بنابراین راهحل چیست؟ طبق معمول خواهند گفت که بیماری اقتصادی کشور مزمن است و تنها با افزایش تولید در بلند مدت قابل درمان است. بیتعارف گوش ملت از این حرفها پر است و به همین دلیل هم به یک سیاستمدار انقلابی رای داده است که بیاید و زمین و زمان را به هم بریزد نه اینکه همه چیز همانطور که هست بماند.
4- راه حل: بیتردید مشکل مسکن مساله عدالت است. با درمانهای کلی اقتصادی که به همه خریداران مسکن به یکسان نگاه میکند نمیتوان مردم را خانهدار کرد. اگر به تمام خریداران وام بدهید نتیجهاش تنها افزایش قیمت مسکن است. پس باید تنها به اقشار نیازمند وام بدهید تا در کل جامعه، افزایش نقدینگی احساس نشود. اقشار ثروتمند را هم به حال خودشان بگذارید تا با پرداخت قیمت مسکن سطح درآمدهایشان کاهش یابد. بال دیگر سیاست مسکن اعمال کنترل دولتی بر مهاجرت است. هر سیاست تسهیل خرید مسکن، اگر در ابتدا از مهاجرت افسار گسیخته به شهرها جلوگیری نکند تنها موجب تسهیل مهاجرت و افزایش مشکلات خواهد شد. بنابراین دولت باید توجه داشته باشد که پیگیری شدیداللحن سیاست تمرکز زدایی از تهران ضرورت بالایی دارد. از طرف دیگر باید دانست که همیشه تاریخ اینگونه نبوده است که تمام هم و غم آدمها صرف مسکن بشود. اگر نظام سرمایهداری با سوءاستفاده از نهایت نیاز انسان به سرپناه قیمت آنرا تا فلک افزایش میدهد هیچ نیازی به ادامه پایبندی به این سیستم اقتصادی نیست. میتوان و باید تا حد مورد نیاز به سلب حقوق مردم در رابطه با مالکیت اقدام کرد تا جامعه دچار مشکل کشنده مسکن نشود. البته این اقدام حتما یک اقدام انقلابی خواهد بود و جلوهای از آن میتواند سیاست حذف قیمت زمین از مسکن باشد. باید بپذیریم که در نظامهای اشتراکی هم نکات مثبتی وجود داشت که میتوان از آنها برای بهبود سیستم فعلی اقتصادی استفاده کرد. نمونه آن ایفای نقش دولت بعنوان انحصار خرید و توزیع گندم در سالهای اخیر است که باعث ایجاد امنیت تولید، رونق بیسابقه و جهش در تولید این محصول استراتژیک شد. لازم نیست همیشه تسلیم تئوریهای غربی اقتصادی باشیم. اگر کاری جواب میدهد ارزش امتحان کردن دارد ولو برخلاف «اصول اقتصادی» باشد.
|
سیاست داخلی |