سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 RSS  | خانه | شناسنامه | پست الکترونیک | پارسی بلاگ | یــــاهـو
اوقات شرعی

فرزان حدادی - پیاده رو خاطرات

سیاست منطقه‏ای (شنبه 87/4/8 ساعت 8:26 عصر)

در سال‏های اخیر در اطراف مرزهای ایران اتفاقات مهمی بوقوع پیوسته است و این اتفاقات تاثیرات مهمی بر فضای سیاسی ایران نیز داشته است. اگر بخواهیم درک روشن‏تری از فضای سیاسی ایران داشته باشیم بخشی از آن شامل تاثیرپذیری از محیط سیاسی منطقه‏ای و گاهی جهانی است که ناچار از بررسی آن خواهیم بود.

عمیق‏ترین تاثیرپذیری سیاسی ایران از شکلگیری یک نظام سیاسی جدید در عراق بوده است. نظام سیاسی کنونی عراق را می‏توان نوعی دولت سکولار زیر سایه مرجعیت دینی دانست. به این معنی که اگرچه بدلیل سلطه بی‏چون‏وچرای ارتش آمریکا بر عراق، نیروهای دینی در عراق موفق به ایجاد یک جمهوری اسلامی دیگر با نظارت ولی فقیه نشدند (و شاید برای آن مقدارش حتی آمادگی هم نداشتند) ، اما قدرت بی‏بدیل مرجعیت شیعه خصوصا آیت الله سیستانی عملا دولت را به زیرمجموعه‏ای از مرجعیت نجف تبدیل کرد. نمونه این تسلط مراجع بر دولت عراق در استمداد ضمنی دولت عراق از مراجع برای پشتیبانی از دولت در رد توافقنامه امنیتی با آمریکا بود. جایی که آیت الله سیستانی سخنی بگوید حتی از جرج بوش هم کاری ساخته نیست. متعاقب شکل‏گیری این نظام سیاسی در عراق مرجعیت در ایران نیز بعنوان نهادی سیاسی رو به احیاء می‏رود. بارزترین نشانه محیط جدید سیاسی، داستان کاندیداتوری لاریجانی از قم بدرخواست علما و سپس ریاست وی بر مجلس بود. اگرچه در قانون اساسی ایران نظارت مراجع بر حکومت از طریق ولایت فقیه تضمین شده است اما در سال‏های گذشته دخالت سایر مراجع در سیاست امری کم‏اهمیت بود که بتدریج در حال پررنگ شدن است. این مساله ممکن است در بلند مدت روندی تقابلی میان دین حکومتی و دین غیر حکومتی ایجاد کند که چالش دائمی سیاسی در ایران بوده است، دوباره ممکن است دین از حکومت جدا شود. البته چه بسا چنین تقابلی تا حدودی اجتناب ناپذیر باشد. وقوع انقلاب اسلامی که وجه مشخصه آن اتحاد دین و سیاست بود را باید مرهون وجود شخصیتی مانند امام خمینی بدانیم که جامع وجه دینی و سیاسی بود اما بتدریج با به تاریخ پیوستن مردان انقلاب حفظ این ویژگی در نظام سیاسی دشوار خواهد شد. مراجع حوزه معمولا فاقد کفایت درجه اول سیاسی برای اداره امور خواهند بود و مردان سیاست هم بتدریج در امر سیاست تخصص خواهند یافت. همین حالا می‏توان نشانه‏های این موضوع را در کاهش شدید تعداد روحانیون در امور سیاسی (مخصوصا ریاست جمهوری، ریاست مجلس و ...) مشاهده کرد و بنظر می‏رسد این جریانات ادامه داشته باشند.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    بازنگری در اصلاحات ارضی (جمعه 87/3/24 ساعت 12:19 عصر)

    لابد مستحضر هستید به اینکه قیمت کتاب هم مثل سایر چیزها الان از تورمی از مرتبه چند برابر شدن قیمت تبعیت می‏کند. اگرچه، بنظر من هیچ چیز جای کتاب‏های جدید را نمی‏گیرد چون بازتاب دهنده آخرین تحلیل‏ها و نتایج هستند که تاکنون خلاف آن ارائه نشده است. اما بحسب وضعیت اقتصادی خواندن کتاب‏های دست دوم صرفه بیشتری دارد. کتاب‏های قدیمی اگر چه از موضوعات حساس روز دور هستند و زبان تالیف و ترجمه‏شان نیز اغلب ناآشناست دست‏کم ازین حسن برخوردارند که واجد ارزش تاریخی هستند. با مطالعه کتابی که در دهه 60 نوشته شده می‏توان با جو جامعه جنگی آن دوران آشنا شد و بهتر مفهوم تاریخ سیاسی آن عصر را درک کرد. قضاوت کردن درباره تاریخ از دور و بدون هم‏کلام شدن با متفکرین آن عصر صرفا به تکرار «مشهورات زمانه» می‏انجامد.

     عقیده عمومی درباره اصلاحات ارضی شاه (انقلاب شاه و ملت) تا چند سال پیش این بود که شاه زیر پوشش تقسیم زمین‏ها بین کشاورزان قصد داشت تغییرات اساسی در حوزه هویت دینی جامعه ایرانی ایجاد کند (حق رای زنان،‏ حذف شرط مسلمانی مقامات). از چند سال پیش به این طرف، با باب شدن بحث‏های اقتصادی نسخه جدیدی از تحلیل‏ها بمیدان آمد (مثلا تحلیل شهبازی) که شاه با هدایت تئوریسین‏های اقتصادی آمریکا قصد داشت با بهم ریختن سازمان مالکیت روستاها بنیاد کشاورزی ایران را از بین ببرد (خواسته یا ناخواسته) کما اینکه آمارها کاهش شدید تولید گندم از فردای اصلاحات ارضی را نشان داد.

    بنظر من اما بهترین راه برای فهم اقدام شاه رجوع به ادبیات اقتصادی دوران پس از جنگ دوم جهانی است. در این ادبیات دو جریان عمده قابل تشخیص است. جریان ضد سلطه جهان سومی که تازه سر از انقلاب‏های بزرگ استقلال‏طلبانه درآورده است و در جو داغی قرار دارد. آماج حملات این جناح، بزرگ مالکان روستایی هستند بعنوان نماد تجمع ثروت و نیرویی که از پیشرفت فنی جلوگیری می‏کند و موجب ادامه گرسنگی در زمین می‏شود. جریان دوم شامل متفکرین غربی است. آنها هم اگر چه وجوه ضد غربی تحلیل‏ها را نمی‏پذیرند اما فکر می‏کنند برای بهبود اوضاع کشاورزی جهان سوم باید ساختارهای سنتی و قدرت‏های روستایی شکسته شوند تا مدرنیزاسیون امکانپذیر گردد. این قدرت‏ها شامل مردسالاری (با اعطای حق رای به زنان)، مالکین بزرگ (اصلاحات ارضی) و روحانیت دینی می‏شد. نتیجه‏ای که می‏خواهم بگیرم این است که اگر چه تردیدی در همراهی شاه با نظریه‏پردازان غربی برای درهم‏شکستن بنیادهای سنت در جامعه ایرانی نیست، اما در مورد خاص اصلاحات ارضی، اجماع جهانی وجود داشته است. همانگونه که امروز در ادغام مجدد زمین‏های کشاورزی برای مکانیزاسیون آن اجماع جهانی وجود دارد و همانگونه که امروز درباره خصوصی سازی اجماع شکننده وجود دارد. بنابراین شاید شاه به اصلاح حتی می‏خواست خودش را به صف جلو روشنفکران و اصلاح‏طلبان بیندازد گو اینکه بعدها فهمید اصولا حنای روشنفکران رنگی ندارد.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    در باب رابطه ربا و تورم (پنج شنبه 87/3/16 ساعت 5:34 عصر)

    اعتقاد دارم تنها زمانی می‏توانیم بدون ایجاد تنش و درگیری حکم اسلام را اجرا کنیم و ربا را از جامعه حذف کنیم که ادبیات علمی در این زمینه تولید شده باشد و موضع ما به اندازه کافی قابل دفاع باشد. دوستم «غدیر نبی‏زاده» یکبار که با هم صحبت می‏کردیم (در جریان کار سایت «اقتصاد پنهان») می‏گفت باید اخبار را بصورت اصولگرایانه بازتاب داد یعنی باید رعایت مصالح سیاسی را کرد. اما من تندتر ازو معتقد بودم بسیاری از اخبار تولیدی در غرب در جهت تضعیف مخالفان و اساسا دروغ است و نباید آنها را انعکاس داد. از جمله اخباری که همیشه من را متعجب کرده و بفکر فروبرده است آمار اقتصادی جهانی است. چند وقت پیش آمار تورم جهانی را که نگاه می‏کردم در راس آن زیمبابوه با تورم چند هزار درصدی! قرار داشت و ایران هم در رده‏های بالا بود. در واقع کشورهایی که تحت فشار غرب هستند تورم شتابناکی نیز دارند. مشکل چیست؟ آیا واقعا مخالفین آمریکا کشورهایی بی‏کفایت‏ و غیردمکراتیک هستند و به همین دلیل اقتصادشان روبه نابودی می‏رود؟ اما یک خبر بی‏سروصدا در ذهن من ارتباطی ایجاد کرد. بوش به سازمان‏های اطلاعاتی دستور داد برای بی‏اعتبار کردن پول ملی ایران برنامه‏ریزی کنند. آیا برای یک کشور خارجی با پشتوانده مالی خوب امکان دارد نرخ تورم در یک جامعه را تا حدی بالا ببرد که منجر به کاهش ارزش پول ملی بشود؟

    فرض کنید نرخ بهره غیر رسمی در ایران 30 درصد باشد. حال اگر یک کارگزار اقتصادی با حمایت مالی نامحدود خارجی وارد بازار ربا شود و نرخ بهره 40 درصدی پیشنهاد کند چه اتفاقی در اقتصاد خواهد افتاد؟ اگر بتواند به مشتریانش بقبولاند که ریسک پایینی دارد و خوش‏حساب باشد بسرعت سرمایه‏های خرد و کلان را بسوی خود جذب خواهد کرد. وی می‏تواند تنها از محل جذب سرمایه‏های جدید بهره‏های اولیه را بپردازد، فرض کنید اگر هم این کار ممکن نشد از حامی مالی قدرتمند خارجی خود «دلار» دریافت می‏کند. دیر یا زود تمام فعالین بازار ربا مجبور خواهند شد نرخ 40 درصدی را بپذیرند و البته آنرا از طریق گرفتن بهره‏های بالاتر از متقاضیان اعتبار تامین کنند. حرف من این است که گویا مکانیسمی جهت متعادل‏سازی نرخ بهره وجود ندارد. با جذاب‏تر شدن سرمایه‏گذاری مالی در بخش ربا، سرمایه‏های جامعه به این سمت حرکت می‏کند و در نتیجه تولید کاهش می‏یابد.  ممکن است در نتیجه ربا حجم پول ملی تغییری نکند اما با کاهش تولید، تورم افزایش خواهد یافت. یا بهترست بگوییم با تحمیل سود انتظاری 40 درصد، تمام فعالین اقتصادی بسمت افزایش سود خود با افزایش قیمت حرکت خواهند کرد حتی اگر این کار تنها بواسطه کاهش حجم تولید و مدیریت عرضه ممکن باشد. بدینسان کشور بدست خود ظرفیت تولیدی‏اش را کاهش می‏دهد و نرخ تورم بالا می‏رود.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    معجزه فناوری اطلاعات (یکشنبه 87/3/12 ساعت 3:14 عصر)

    وقتی دهه 60 میلادی فرارسید جنبش‏های ضدفرهنگی جوانان (هیپی‏ها، پانک‏ها و غیره) اوج گرفت، تحلیلگران فکر کردند دوران تازه‏ای از بی‏ثباتی یا نوآوری فرهنگی آغاز شده است. نفوذ این جنبش‏ها بقدری بالا بود که بازتاب آن در سراسر جهان قابل مشاهده بود (دست‏کم زمانی که من بچه بودم هنوز آثارش باقی بود). دهه 70 میلادی اما آغازگر موج تحول جدیدی بر مبنای گسترش سریع فناوری اطلاعات و الکترونیک بود. با بوجود آمدن میکروپروسسورها و افزایش سرعت دائمی آنها بهمراه کاهش دائمی قیمت، چشم‏انداز تازه‏ای از تحول صنعتی برپایه اتوماسیون و آنچه آن روزها دانش انفورماتیک نامیده می‏شد بوجود آمد. امثال آلوین تافلر که با شوک فرهنگی دهه 60 و بوجود آمدن سبک‏های جدید زندگی کتاب «شوک آینده» را نوشته بود، اکنون تحلیل خود از افزایش سرعت زندگی را و سایر جنبه‏های زندگی جدید را در کتاب «موج سوم» گردآوری کرد. خط سیر داستانی همه تحلیل‏ها این بود که با افزایش روزافزون سرعت و کارایی میکروها تحول بنیادی در تمام جنبه‏های زندگی انسان رخ خواهد داد. اما این اتفاق نیفتاد! درست که کامپیوتر وسیله‏ای جذاب بود اما واژه «ابتر» خیلی برای آن مناسبتر بود تا کارآمد! وسیله‏ای بود که پتانسیل بالایی داشت اما توان استفاده ازین پتانسیل را نداشت. گام بعدی اتصال کامپیوترها به همدیگر بود تا بتوانند اطلاعات را با یکدیگر منتقل کنند. وقتی اینترنت متولد شد تازه تحول واقعی آغاز شد.

    هر موجود زنده‏ای بنا به تعریف یک سیستم درهم‏تنیده است که قادر است با محیط خود ارتباط برقرار کرده مبادله اطلاعات بنماید و خود را با اطلاعات دریافتی تطبیق دهد. با این تعریف اینترنت سطح حیات بشر را ارتقا داد. چرا که کمک کرد اطلاعاتی که من به آن احتیاج دارم و نزد افراد دیگری هست بواسطه شبکه بدست من برسد. من وقتی اطلاعات داشته باشم توانایی بیشتری خواهم داشت، رفتار متناسبتری در پیش خواهم گرفت و برنامه‏ریزی بهتری خواهم داشت. کاربرد شبکه درست مانند شبکه اجتماعی دوستان ماست. ما از دوستان‏مان اطلاعات فراوان دریافت می‏کنیم و نوع اطلاعاتی که دریافت می‏کنیم چه مربوط به حوادث مهم باشد چه سبک زندگی یا نحوه انجام بعضی کارها، بر شکل‏گیری شخصیت ما تاثیرگذار است. حالا می‏توانیم بخشی ازین اطلاعات را از اینترنت دریافت کنیم. در این میان می‏خواهم به اهمیت اطلاعات غیررسمی و شخصی تاکید کنم. اگرچه خواندن اخبار و متون علمی از طریق اینترنت برای ما جالب است اما در تحلیل نهایی ما نیازهای اطلاعاتی مهمتری در حوزه زندگی فردی و شخصی داریم. اگرچه معمولا برای این مسایل بشدت شخصی منبع اطلاعاتی خوبی در رسانه‏ها نمی‏یابیم اما اینترنت چنین امکانی را فراهم آورده است. وبلاگ یکی از اولین ابداعات در این زمینه بود. محیط بشدت فردی شده وبلاگ جایی است که ما می‏توانیم حرف‏هایی بسیار نزدیک‏تر به شخصیت خودمان را بشنویم و بگوییم.

    در این شش سالی که وبلاگ می‏نویسم تجربیات تلخ و شیرین زیادی داشته‏ام. نویسنده با آشکار کردن اسرار درونش در یک موقعیت دوگانه قرار می‏گیرد. از یک سو حفاظ‏های روحی خود را (پنهان‏کاری) کنار می‏زند و حرف‏های باطنی خود را آشکار می‏کند. ازین‏رو در مقابل انکارها و تمسخرها و سوال‏ها بشدت آسیب‏پذیر می‏شود و مکرر ضربات سختی می‏خورد. از سوی دیگر اگر چه ظاهرا زیر ضربه است اما باطنا این اوست که دستور کار بحث جاری را تعیین کرده است. اطلاعات مفیدی را چه بسا منتقل کرده است و در ذهن حتی منتقدانش هم تاثیری مهم و غالبا ناخودآگاه برجا گذاشته است. معمولا نود درصد حرفش پذیرفته شده و اگر هم بحثی هست بر سر ده درصد باقیمانده است.

    اما همه ما مهمترین تاثیر را از دوستان‏مان می‏گیریم، آنهایی که اطلاعاتی درباره مسایل خصوصی زندگی به ما منتقل می‏کنند. بنابراین شاید پله بعدی در شبکه‏سازی ایجاد «وبلاگ‏های زنده» باشد، جایی که در آن مسایل خیلی روزمره‏تر، شخصی‏تر و بروزتر مورد بررسی قرار گیرد. این چیزی است که این روزها بعنوان «تویتر» براه افتاده است. شبیه وبلاگ است اما هر پستش یکی دو جمله بیشتر نیست و مختص این است که بگویید کجا هستید و چه می‏کنید. تا بحال دقت کرده‏اید مردم که به گوشی موبایل‏شان جواب می‏دهند بلااستثنا اول موقعیت خودشان را اعلام می‏کنند؟ معلوم است این موضوع اطلاعات بسیار ارزشمندی برای طرف مقابل آنهاست. من هم برای اینکه کمی نوآوری بخرج داده باشم تصمیم گرفتم یک وبلاگ شبه تویتری راه بیندازم در کنار وبلاگ تحلیلی حاضر، جایی که دست‏کم روزی یکبار بروز بشود و متون کوتاهی درباره اتفاقات روزمره زندگی‏ام باشد. امیدوارم جالب باشد و خوانندگانی پیدا کند. نمی‏دانم این تجربه جدید چقدر موفق خواهد بود ممکن است یک ماه بیشتر دوام نیاورد، اما من آموخته‏ام که هر تجربه تازه‏ای در درازمدت یک پیروزی بزرگ است حتی اگر شکست خورده باشد. نام آن خاطرات خصوصی و در آدرس khateratekhosusi.parsiblog.com قرار دارد.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    گزینه انسانی (چهارشنبه 87/3/8 ساعت 7:41 عصر)

    مقاله الف درباره خودکشی سه کارگر ایرانی که در ستون لینک‏های روزانه لینک کرده‏ام من را بیاد روزها و شاید بهتر باشد بگویم سال‏های گذشته می‏اندازد. زمانی که تازه جنبش عدالت‏خواهی در جامعه بوجود آمده بود، جنبشی سیاسی که آثار خود را هنوز بر زندگی خصوصی من حفظ کرده است. فقرا تاثیر زیادی بر من داشتند، از آنجا که خودم از یک محله پایین‏شهر برخاسته بودم ، از آنجا که هنوز طعم تلخ تحقیر و انزوای ناشی از پایین‏دست بودن را فراموش نکرده بودم هرگز نمی‏توانستم با فقرا همدردی نکنم. می‏دانستم درد اصلی نه بی‏پولی بلکه انزوای آنهاست. برای همین هم هست که اسلام درباره فقرا دستور می‏دهد خودتان را به آنها نزدیک کنید، به فقرا نزدیک باشید و از ثروتمندان دور ... اما حالا چند سالی است که در شمال شهر بنا به توفیق اجباری خانواده پدری زندگی می‏کنم. از وصف حال خودم اینقدر می‏فهمم که کم‏کم شبیه آنها می‏شوم و کم‏کم پا گذاشتن در محله قبلی برایم سخت می‏شود. شاید اندکی از آن مربوط به افزایش سن و جایگاه اجتماعی‏ام باشد اما بی‏گمان بیشتر این احساس از محل و سبک جدید زندگی‏ام ناشی می‏شود. آدم‏های قبل از ما هم کمابیش همین راه را طی کردند. افرادی که در جوانی افکار آرمانی داشتند کم‏کم وقتی به امکانات زندگی دست یافتند، وقتی در جامعه موقعیت و نفوذی بدست آوردند، کم‏کم یاد گرفتند چگونه هر چیز را بخوبی توجیه کنند. راهکار امثال من در گذشته این بوده که به این نتیجه برسند که کارآفرینی بزرگترین خدمت به فقراست چون به این صورت اشتغال ایجاد می‏شود و چیزی هم گیر پایین دستی‏ها می‏آید، مهم نیست اگر درآمد ما که مدیر هستیم 100 برابر مهندس شرکت باشد، چون بالاخره اگر ما نبودیم سر او هم بی‏کلاه می‏ماند. البته راه برای توجیه هوا و هوس‏ها بسیار است و ما وقت زیادی نمی‏خواهیم صرف بحث با این مدیر محترم کنیم. به این هم کاری نداریم که همین شرکت بطور کاملا طبیعی بعدا به این نتیجه می‏رسد که برای خدمت بیشتر باید بزرگ شود و تبدیل به یک امپراطوری بشود و ازینجاست که زمین زدن رقبا هم بخشی از نیت الهی را تشکیل می‏دهد. به خیال من بیایید دو راهکار جلوی خودمان بگذاریم، اولا اینکه هر چیز برای خودمان می‏خواهیم برای دیگران هم بخواهیم. تک‏خوری را اگر بر خودمان حرام کنیم بسیاری از نیت‏های ناپاک مجالی برای بروز نخواهد یافت. دنبال هوس‏های بزرگ نباشیم، کلمه قناعت را ماهی یکبار از ذهن بگذرانیم، اجازه بدهیم درآمدهای بزرگ مال اهلش باشد و خودمان راضی به رضای خدا باشیم و تلاش و کوشش خود را در راهی که فکر می‏کنیم درست است صرف کنیم نه راهی که با پول و ارقام درشت می‏خواهند مجبورمان کنند که طی کنیم. آزادی چیز خوبی است و آدم این جور وقت‏ها ارزش آنرا خوب می‏فهمد. اما درباره فقرا شما را به خدا نظریه‏های جفنگ ارائه نکنید، همینقدر که انسان باشیم در برخورد با مردم برای همه‏مان کافی است. اگر کسی به چیزی احتیاج دارد اگر دارید به او بدهید ندارید لااقل با او مهربان باشید. اگر کسی رو انداخت سخنش را بپذیریم به کرامت انسانی مردم ایمان داشته باشیم، به راستگویی آنها به درستی آنها به ایمان آنها. اینطوری کسی تنها نمی‏ماند آنقدر که دست به خودکشی بزند.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    <   <<   6   7   8   9   10   >>   >
    فرزان حدادی - پیاده رو خاطرات
    فرزان حدادی
    فرزان حدادی، 29 ساله، ساکن تهران. دانشجوی مهندسی برق، گرایش مخابرات، دانشگاه شریف.

  • بازدیدهای این وبلاگ
  • امروز: 6 بازدید
    دیروز: 62 بازدید
    کل بازدیدها: 236143 بازدید

  • پیوندهای روزانه
  • » تمامش کن اوباما ! (فارس) [122]
    » نگاه میر حسین به اقتصاد (فارس) [118]
    » راز تونل‏های غزه (فیگارو) [204]
    » بمب گوگلی برای غزه [85]
    » تنها ایران می‏تواند به برتری غرب خاتمه دهد (رابرت بائر) [111]
    » جراحی قلب گرانتر از متوسط جهانی (الف) [318]
    » درباره اجتهاد، تقلید و مرجعیت (هاشمی) [112]
    » حملات بمبئی عملیات مخفی سرویس‌های اطلاعاتی (بارنز) [89]
    » مهاجرین و قدرت آینده اروپا (الف) [62]
    » تحلیلی بر شکل‏گیری حزب‏الله (فارس) [84]
    » مبانی قحط‏الرجال (واژگون) [90]
    » توسعه ویکی‌پدیای فارسی، وظیفه ملی (الف) [142]
    » نقدی بر فیلم کنعان (الف) [68]
    » تلفن همراه خطرناکتر از سیگار (الف) [93]
    » کالبدشکافی بحران موسسات مالی امریکا (الف) [179]
    [آرشیو(48)]

    " style="width:110" onfocus="this.select()" autocomplete=off contenteditable=true />

  • اخبار و تحلیل

  • کیهان
    خبرگزاری فارس
    خبرگزاری مهر
    رجا نیوز
    الف

  • لینک دوستان

  • خاطرات خصوصی من
    پاسداران
    خاکریز
    عقل سرخ
    مطالعات فرهنگی
    واژگون
    بیم موج
    خبرنگار مسلمان
    اشراق
    سیاست خارجی
    حریم یاس
    دولت اسلامی
    پیاده رو خاطرات در پرشین بلاگ
    کلمه

  • مطالب بایگانی شده