سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 RSS  | خانه | شناسنامه | پست الکترونیک | پارسی بلاگ | یــــاهـو
اوقات شرعی

آذر 1385 - پیاده رو خاطرات

معضل رهبری در جریان اصولگرا (چهارشنبه 85/9/29 ساعت 10:17 صبح)

در انتخاباتی که گذشت اکثریت مردم به کسانی رای دادند که آنها را اصولگرا می‏دانستند بدون اینکه اطلاع دقیقی از اختلافات درونی جبهه اصولگرایی داشته باشند. در نگاه من علت پیروزی لیست ائتلاف اصولگرایان نه ادعای آنها در مورد ائتلاف و نه حمایت از قالیباف نبود، بلکه وجود چهره‏هایی چون چمران و شیبانی و خادم که نزد مردم شناخته شده بودند دلیل این پیروزی است. اکنون که لیست حامیان دولت شکست خورده است ساده است که مسئولیت شکست را بر شکست‏خورده بار کنیم و با برندگان در نیش زدن به بازندگان همراه شویم اما این کار تنها می‏تواند از اعضای حزب باد سر بزند که نمی‏توانند از وسوسه همراهی با طرف برنده خلاص شوند. می‏توانیم ادعا کنیم آقای چمران در هر لیستی قرار می‏گرفت آن لیست قاطعانه در انتخابات پیروز می‏شد. البته چمران بزودی نتیجه انتخاب خود را در قالب حملات شدید و ساختاری احزاب به دولت خواهد دید. همچنین انتظار می‏رود در شورای شهر تهران حامیان قالیباف با اصلاح‏طلبان در حمایت از سیاست‏های شهردار در تفاهم کامل عمل کنند. در این صورت بعید نیست شاهد هماهنگی بیشتر این دو جریان در انتخابات آتی مجلس در مخالفت با رییس جمهور نیز باشیم. اما چرا ائتلاف رایحه خوش خدمت وارد رقابت انتخاباتی شد؟

از فردای پیروزی احمدی‏نژاد در انتخابات ریاست جمهوری، دو گروه به مخالفت با وی برخاستند. گروهی بدلایل شخصی و احساس نادیده گرفته شدن توسط احمدی نژاد و گروهی بدلیل اختلاف نظرهای بنیادی با وی. گروه اول برای جبران احساس تحقیر خود گروه دوم را وارد صحنه کرد. البته خوب است این گروه اندیشه کنند که با وجود ایجاد دودستگی (یا بهتر بگوییم اضمحلال) در جریان اصولگرا و مخالفت با رییس جمهور، نهایتا جایگاه جدیدی بدست نیاوردند و هنوز عضو شورا هستند، چیزی که در معیت رییس جمهور هم چه بسا بهتر قابل دسترسی بود. این دو جریان در مواضع سیاسی و اجتماعی خود رهبری احمدی نژاد بر جناح اصولگرا را رد می‏کنند در حالی که خودشان هم در حد و اندازه رهبری این جریان نیستند. بنابراین در حال حاضر جریان اصولگرا دچار تشتت نیروها و فقدان رهبری شده است. لزوم رهبری رییس جمهور یک مساله کاملا طبیعی است چرا که در زمانی که یک جناح سه مصدر انتخاباتی شورا، مجلس و ریاست جمهوری را در دست دارد بهترین گزینه برای رهبری این جناح شخص رییس جمهور با پشتوانه آراء میلیونی مردم است. با این حال نخبگان اصولگرا از پذیرش رهبری سیاسی (نه فکری) احمدی نژاد استنکاف می‏کنند.  هر حرکت جمعی نیازمند وجود رهبری است.البته در این مساله نیاز هست که بدنه جمع دارای تقوای سیاسی لازم باشند تا بر نفس خود غالب شده و تبعیت از حرکت رهبر را پذیرا باشند، مخصوصا وقتی که قانونی برای نافذ کردن خودبخودی اراده رهبر بر جمع وجود نداشته باشد.

با اینکه احمدی نژاد مظهر تفکر اصولگرایی بود بدلیل کمبود تقوای سیاسی در میان نخبگان این جریان، آنها نه تنها وی را تنها گذاشتند بلکه به جبهه دشمن پیوستند. زمانی که احمدی نژاد آماده می‏شد وزرای مورد نظر خود را به مجلس معرفی کند عماد افروغ می‏گفت «صدای پای دیکتاتوری می‏آید». آیا این نوع سخن گفتن تنها ناشی از اختلاف نظر در تفسیر اصولگرایی است؟ آیا ما می‏توانیم دل خود را به این خوش کنیم که این افراد نام خود را اصولگرا می‏گذارند؟ آنها وقتی رهبری جناح اصولگرا را می‏کوبند در واقع زیر پای عمود این خیمه را خالی می‏کنند و اگر ستون خیمه نباشد چهار میخ کناری هم به کاری نخواهد آمد. البته اختلاف نظر در چارچوب اصولگرایی امری پذیرفته شده است. اما تمسخر، تخریب ، دیکتاتور خواندن و مواضع نمایشی بر علیه رییس جمهور معنایی جز تضعیف موقعیت مظهر اصولگرایی نخواهد داشت. ستاد حامیان دولت وارد انتخابات شد تا مساله عدم پذیرش رهبری احمدی نژاد را با رای مردم حل کند که در این راه شکست خورد. اما ما از عملکرد خود در انتخابات شوراها به هیچ وجه پشیمان نیستیم. بیهوده بود که از ما بخواهند به لیستی رای بدهیم که مدیر مسئول بازتاب در آن عضویت دارد. ما به حمایت از رییس جمهور ادامه می دهیم حتی اگر تمام نخبگان و حتی مردم به او پشت کنند و تنهایش بگذارند.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    مبانی اصولگرایی (دوشنبه 85/9/27 ساعت 9:50 صبح)

    «و لا ترکنوا علی الذین ظلموا منکم فتمسکم النار» ..... و (در کارهایتان) به کسانی از شما که ستم کردند (کفار) تکیه نکنید که آتش (جهنم) بشما خواهد رسید.

    چند وقت پیش در یک سخنرانی دانشگاهی با موضوع جریان‏شناسی سیاسی ایران، یکی از اساتید دانشگاه وجه تسمیه جریان اصولگرا را این دانست که این جریان در دوره اصلاحات که فضای ارزشی جامعه دستخوش تغییرات شدید شده بود بر سر اصول خود ایستاد تا اینکه بار دیگر توانست اعتماد عمومی را بخود جلب کند. به نظرم این تفسیر بطور کلی غلط است و ماجرا چیز دیگری است. لازمه این تعبیر این است که جریان اصولگرای مابعد دوم خرداد را مساوی جناح راست پیش از دوم خرداد در نظر بگیریم در حالی که انزوای بیش از پیش جناح راست در دوران اصولگرایی مهر باطلی بر چنین فرضی می‏زند. در حقیقت جریان اصولگرایی را باید جنبش بازگشت به اصول اسلامی صدر اسلام و اصول انقلابی اول انقلاب اسلامی ایران در سال 57 دانست. گفتمان اصولگرایی نه تنها شامل پرهیز از غربگرایی بشیوه اصلاح‏طلبان بود بلکه به همان اندازه توبه از مشی سیاسی قدیم جناح راست را نیز شامل می‏شد. بلحاظ فلسفی جنبش اصولگرایی واکنشی در مقابل غربگرایی افراطی جریان دوم خرداد بشمار می‏آید که با نفی مرجعیت غرب رو بسوی مدینه فاضله جدیدی از نوع آنچه در مدینه النبی در صدر اسلام یا در ایران انقلابی 57 وجود داشت می‏آورد. جنبش فکری‏ای که نهایتا تبدیل به جریان سیاسی اصولگرا شد در سال‏های پایانی دهه 70 شکل گرفت، زمانی که بدلیل تسلط شدید جریان غربگرا بر عرصه فکری، چنان عرصه بر مخالفین تنگ شد که ناچار شدند با کنار گذاشتن تعارفات و تجدید نظر در مبانی خود به حمله جریانات مدرن پاسخ گویند. جنگ اول مطابق معمول در میدان اسلام‏شناسی و فقه روی داد. آیت الله مصباح یزدی که دستی در فقه و دستی در فلسفه غرب دارد یکتنه اعلام کرد که نظام بانکداری ایران ربوی است. وی در جایگاه سخنران پیش از خطبه‏های نماز جمعه برای مدتی طولانی فرصت پیدا کرد طیف وسیعی از مسایل اجتماعی را مورد بحث قرار دهد و نظریات جدیدی را مطرح کند و در این راه از همراهی شماری از روحانیون برجسته مانند آیت الله جنتی و تشویق رهبری که وی را مطهری زمان نامید نیز برخوردار شد. شاید بتوان گریه اول بعد از تولد جریان اصولگرایی را در همین زمان دانست، وقتی پس از چنین اظهاراتی موجی از بیانیه‏ها و موضع‏گیری‏های متقابل در مورد نظام بانکداری اسلامی برخواست.

    فکر اصولگرا دیوار خیالی‏ حایل میان دوران سنت و مدرنیته را شکست و این مرزبندی را ناموجه دانست. از دورانی که کریستف کلمب در سال 1492 دنیای جدید را کشف کرد، همواره حامیان مدرنیته برای منزوی کردن دین‏گرایان استدلال می‏کردند که دنیا عوض شده است و دیگر آن دنیایی که در آن ادیان الهی نازل شدند مصداق ندارد، دیگر نمی‏توان قوانین قدیمی را برای دنیای نو بکار برد. این استدلال با چاشنی پیشرفت‏های فنی و علمی و تحولات سیاسی همراه می‏شد تا بیشتر قابل پذیرش باشد. جریان فکری اصولگرا نشان داد که در واقع چنین تناقض خیالی بین دنیای فعلی و قدیم وجود ندارد. موسی غنی‏نژاد مدافع سرسخت ربا استدلال می‏کرد که سرمایه‏گذاری بانکی مدرن در فعالیت‏های تولیدی «تفاوت ماهوی» با قرض‏های ربوی در زمان صدر اسلام دارد گویی آن زمان کسی نمی‏فهمید تولید و تجارت یعنی چه. وی سپس مجبور شد به استدلال سبکتری پناه ببرد، اینکه تورم وجود ربا را الزامی می‏کند. اما بررسی مختصری در تاریخ اسلام (بصورت مقاله‏ای تاثیرگذار در خبرگزاری فارس) نشان داد که تورم در آن زمان نیز وجود داشته است. اصولگرایان از همان قوانین اقتصاد کلان که برای محاسبه تورم بکار می‏رود (افزایش نقدینگی و ...) استفاده کردند تا نشان دهند جامعه صدر اسلام را نیز می‏توان وارد تحلیل‏های اقتصادی کرد.

    در بعد سیاسی جریان اصولگرا با رد کردن منشا مردمی «مشروعیت» نظام سیاسی در مقابل «مقبولیت» که مساله‏ای مردمی است توانست تاکید مکرر جریان دوم خرداد بر دمکراسی را با چالش جدی مواجه کند و آنرا تبدیل به حوزه‏ای بحث‏برانگیز بنماید. مباحث مربوط به ربا تنها یک نمونه از مباحث بی‏پایان است که با همین گرایش فلسفی طرفین دعوا بر سر مسایل مختلف روی داد.  اصولگرایان زمانی که توانستند از خط قرمز مدرنیسم ( عبارت «زمانه فرق کرده») عبور کنند بلافاصله توانستند سیلی از نظریات جدید را در تمامی حوزه‏ها از سیاست خارجی تا سیاست مردم‏داری داخلی وارد جامعه کنند. در اینجا بود که جریان اصولگرا از وادی نظریه وارد عرصه عمل شد و احمدی‏نژاد با پشتوانه عمیقی از نظریه‏پردازی اصولگرایانه وارد عرصه سیاسی شد.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    معرفی کتاب (شنبه 85/9/25 ساعت 10:4 صبح)

    1- «جزء و کل» نوشته ورنر هایزنبرگ فیزیکدان معروف آلمانی که نقش مهمی در تکوین مکانیک کوانتومی داشت و یکی از عمیقترین تعبیرات کوانتومی یعنی اصل عدم قطعیت هایزنبرگ از آن اوست. این کتاب شامل خاطرات هایزنبرگ از دوران کودکی در دهه 1900 تا دهه 1960 میلادی است. در این کتاب می‏توان تصاویر جذابی از الگوی زندگی مردم در صد سال قبل را دید. البته استخوانبندی اصلی کتاب شامل مباحثات هایزنبرگ با دانشمندان همعصر خود است که بیشتر حول مفاهیم فلسفی فیزیک جدید دور می‏زند. هایزنبرگ تلاش کرده است گفتگوهای خود را بازسازی کند و در این میان خصوصا گفتگوهای وی با آلبرت انیشتن در خور توجه است، جایی که انیشتن با تمام توان می‏کوشد فیزیکدانان را از راهی که در پیش گرفته بودند بازدارد. انیشتن تا آخر عمر نیز مکانیک کوانتومی را بعنوان تعبیری از حقیقت نپذیرفت و تکیه کلامش این بود که «خدا تاس نمی‏اندازد». در جای‏جای کتاب هایزنبرگ از حوادث سیاسی آلمان سخن می‏گوید. از جنگ جهانی اول، جنگ داخلی در مونیخ،‏ بقدرت رسیدن هیتلر و انقلاب سوسیال ناسیونالیستی، اخراج یهودیان از مشاغل مهم، جنگ جهانی دوم، تشکیل باشگاه اورانیوم در آلمان برای ساخت سلاح هسته‏‏ای، انصراف هیتلر از سلاح هسته‏ای در حالیکه آمریکا مخفیانه آنرا دنبال کرد، آماده شدن اولین سلاح هسته‏ای در روزی که آلمان رسما تسلیم شد و بازگشت تمایلات اتمی یک دهه پس از جنگ. همچنین کتاب شامل فصل‏های متنوعی درباره رابطه دین با علم جدید، نظریه تکامل، فلسفه و زبان می‏باشد.

    2- «نیرنگ» نوشته ادوارد جی اپشتاین، کارمند انتشارات در آمریکا که ماموریت می‏یابد با مصاحبه با عوامل اطلاعاتی کتابی درباره توطئه قتل کندی بنویسد. مولف در اثنای مصاحبه‏های خود با جیمز انگلتون رییس سابق بخش ضد جاسوسی سیا آشنا می‏شود و بدنبال سردرآوردن ازین مساله است که چرا انگلتون و تیم وی بطور ناگهانی از سیا کنار گذاشته شدند. در اصل کتاب شرحی بر دیدگاه انگلتون درباره ضد جاسوسی است. ضد جاسوسی شامل تعیین صحت و سقم اطلاعات دریافتی از فراری‏های دشمن است و هدف آن جلوگیری از نفوذ ماموران دوجانبه به سازمان اطلاعاتی است. در این کتاب فصل‏های بسیار خواندنی درباره نحوه قدرت گرفتن هیتلر در اروپا بوسیله نیرنگ‏های اطلاعاتی، کاربرد نیرنگ در جنگ جهانی دوم بخصوص عملیات نورماندی، سیاست گلاسنوست در شوروی سابق، دخالت سرویس اطلاعاتی آلمان در انقلاب اکتبر روسیه، دسیسه هیتلر برای بدبین کردن استالین به ارتش که موجب تصفیه خونین ده‏ها هزار نفری در ارتش روسیه درست پیش از حمله هیتلر شد، ماجرای فریب ماهواره‏های جاسوسی آمریکا توسط شوروی و ماجرای تعدادی از ماموران دوجانبه شوروی سابق وجود دارد. هسته اصلی کتاب از فرار یک مامور اطلاعاتی شوروی بنام نوسنکو به آمریکا آغاز می‏شود. سازمان سیا درباره صادق بودن نوسنکو چنان دچار دودستگی می‏شود که نهایتا ریاست جدید آن دست به تصفیه کامل بخش ضد جاسوسی که نوسنکو را جاسوس دوجانبه می‏دانستند می‏زند. چیزی که انگلتون را به یک تئوریسین سرسخت ضدجاسوسی تبدیل می‏کند ماجرای کیم فیلبی از مقامات بلندپایه سیا بود که از دوستان انگلتون محسوب می‏شد و با فرارش به شوروی وی زا وادار کرد دیدگاه جدیدی درباره توان سازمان کاگ‏ب پیدا کند.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )

  • اشتباه بزرگ (یکشنبه 85/9/19 ساعت 10:32 صبح)

    مارشال هوایی هرمان گورینگ: انگلیسی‏ها و فرانسوی‏ها خواهند آمد و ما را مانند حشره‏ای له خواهند کرد ..... آدولف هیتلر: نه، اگر به اندازه کافی بلند وزوز کنیم ...... اصلاح‏طلبان شباهتی با هیتلر ندارند اما بگمانم این حرف هیتلر را خیلی قبول داشته باشند. اصلاح‏طلبان پس از گذشت یک سال از دوم خرداد 76، زمانی که احساس کردند آنچنان که باید توانایی پیشبرد اهدافشان را ندارند سیاست جدیدی در پیش گرفتند. آدم‏هایی که تازه از بورس‏های دکترای خارج از کشور (مثل انگلیس)‏ برگشته بودند کنار هم جمع شدند و تصمیم گرفتند روزنامه راه بیندازند. تاکتیک آنها ایجاد جنگ روانی در منظر افکار عمومی برای بزانو درآوردن حریف بود و در این کار با کمک شماری از روزنامه‏نگاران که بعضا به خارج از کشور وصل بودند (مثل پورزند و بهنود) کاملا موفق بودند. همزمان پروژه‏های رسانه‏ای مشکوکی در کشور به وقوع پیوست. قتل‏‏های زنجیره‏ای با یک اطلاعیه که به روزنامه‏ها فاکس شد کلید خورد. واکنش نظام اسلامی به این رویه صبر و تحمل در کنار برخورد دائم بود، اگرچه با تعطیل شدن هر روزنامه‏ای یکی دیگر جای آنرا می‏گرفت. به اینگونه جناح اصلاح‏طلب چنان تندروانه حرکت کرد که تمام سرمایه‏سیاسی خود را در مدت یک سال تا آخر مصرف کرد. مردمی که به امید اصلاح امور به ایشان رای داده بودند در دعوای اول طرف آنها را گرفتند در دعوای پنجاهم سعی کردند دیدگاه دو طرف را به هم نزدیک کنند و در دعوای صدم به این متحد سابق بدبین شدند و در دعوای دویستم تصمیم گرفتند دیگر پولشان را برای روزنامه‏ها دور نریزند. عملا بعد از 18 تیر 78 جنبش اصلاحات از حرکت افتاد و باقی عمر خود را تنها صرف گذران امور کرد و از سال 81 اصولگرایان روی نوار پیروزی قرار گرفتند. اگر چه اصولگرایان ازین اشتباه اصلاحات درس اساسی گرفتند تا شورای دوم کاملا در سکوت، آرامش و همدلی به پایان برسد اما روند حوادث نشان داده است که جبهه اصلاحات و برخی از جریان‏های دیگر ازین موضوع درس نگرفته‏اند. مخالفین دولت (شامل قالیباف و دوم خردادی‏ها) از زمان روی کار آمدن دولت جدید و حتی قبل از آن چنان توفان رسانه‏ای براه انداخته‏اند که کمر مردم را خم کرده است. کافی است رییس جمهور یک چیزی بگوید تا چهل نفر جوابش را بدهند. انگار یک چیزی بنام «رسانه» تازه اختراع شده که آقایان حریصانه از ظرفیت تاثیرگذاری آ سواستفاده می‏کنند و متوجه مضرات آن نیستند.

    نتیجه آشوبگری رسانه‏ای را در انتخابات آتی می‏توان مشاهده کرد. حتی تا مدتی قبل، افکاری در جامعه هدف مطبوعات دوم خردادی یعنی طبقه مرفه شهری (عمدتا تهران) ظهور کرده که کاملا نسبت به اصلاح امور ناامید است. گاهی می‏گویند خاتمی خوب بود اما نگذاشتند کار کند. گاهی می‏گویند احمدی‏نژاد را هم نمی‏گذارند کار کند. در انتخابات به هاشمی رای می‏دهند و بعد از مقابله‏اش با رییس جمهور ناله سر می‏دهند. خلاصه افکاری ناشی از گیجی و پریشانی از خود بروز می‏دهند. چرا ناامیدی؟ آیا هجمه دائمی رسانه‏ای به دولت اثری جز ایجاد ناامیدی در میان پایگاه اجتماعی خواهد داشت؟ مطبوعات ممکن است با یک هجوم هماهنگ بتوانند به موقعیت سیاسی دولت ضربه بزنند اما در دراز مدت خودشان بیشتر ضربه خواهند دید. محصول رادیکالیسم چیزی جز انزوا نخواهد بود. اگر سران دوم خردادی (و قدرت طلبانی مثل قالیباف) عاقل باشند باید فتیله انتقادات را پایین بکشند و به بدنه اجتماعی خود امید بدهند. آنها طوری عمل می‏کنند انگار دارای یک اکثریت پارلمانی هستند که می‏تواند تا یک سال دیگر دولت را استیضاح کند! شما باید با این دولت چند سال دیگر زندگی کنید. این رویه باعث انزوای خودتان است. اما برای آدمهای ناامید این جریان چه می‏توان گفت؟ آنها این روزها (درست در زمان انتخابات)‏ به این نتیجه رسیده‏اند که با انتخابات نمی‏توان دست هزاردستانی مثل رفسنجانی را از امور مردم کوتاه کرد. به آنها باید بگوییم که مشکل صلب بودن ساخت سیاسی نیست، اتفاقا ساخت سیاسی بسیار منعطف و در حال تحول است. مساله در دو چیز است. کمبود آگاهی سیاسی در مردم و کمبود عملگرایی سیاسی میان مردم کوچه و بازار. اگر انتقادی دارید باید به فعالیت سیاسی روی بیاورید. مقاله بنویسید، جلسه بگذارید، کاندیدا معرفی کنید، به احزاب بپیوندید و غیره. آن وقت خواهید دید چه بسا شما یک نفر بتوانید در یک موضوعی تاثیرگذار باشید. ناامیدی بیش از عوامل خارجی باعث مرگ آرمانها خواهد شد.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )

  • انتخابات (شنبه 85/9/18 ساعت 10:22 صبح)

    کمتر از یک هفته تا انتخابات حساس شوراها و خبرگان باقی مانده است، در حالی که این انتخابات از ویژگی‏های جدیدی نسبت به دوره‏های قبل برخوردار است. انتخابات خبرگان عرصه رویارویی دو جریان عمده با سرلیست‏های هاشمی و مصباح است. نکته قابل توجه در این میان آن است که توپخانه رسانه‏ای اصلاح‏طلبان (که می‏توان آنها را طرفداران هاشمی نامید) از ماهها قبل آیت الله مصباح یزدی را هدف تیترهای تحریک آمیز خود قرار داده بودند تا به مردم اینطور القا کنند که ایشان یک روحانی تندرو و بشدت مشغول زدوخورد سیاسی هستند. البته مطبوعات دوم خردادی در این زمینه آب در هاون می‏کوبند چرا که اصولا طیف هدف آنها در انتخابات خبرگان حضور پررنگی ندارد و تاثیرگذار نیست. در این میان هاشمی در موضع‏گیری‏هایی که در زمینه «زمینی بودن مشروعیت ولایت فقیه»‏ داشت بارها مورد انتقاد طرفداران مصباح قرار گرفت. هاشمی با مظلوم‏نمایی تلاش کرد پس از شکست سنگین خود در انتخابات ریاست جمهوری با ایجاد یک دعوای ساختگی خود را در موضع مظلومیت قرار دهد. هاشمی از زبان سخنگوی خود مرعشی درخواست حمایت نهادهای نظام از وی را مطرح کرد. وقتی خبرنگاران سوال کردند منظور شما کدام نهاد است پاسخ داد آنهایی که باید بفهمند خودشان می‏فهمند. در این میان سخنرانی حساسیت‏برانگیز هاشمی در تجمع 15 خرداد قم نقش مهمی داشت. بنابر گزارش‏ها، نیروهای امنیتی رفسنجانی با وجود اطلاع از قصد برخی طلاب برای آشوب از بازداشت آنها خودداری کردند. پس ازین واقعه هاشمی دوباره خواستار حمایت رهبری شد و رهبری نیز وارد جریان شد. در نتیجه کش‏وقوسهای این یک سال و گذشته محبوبیت هاشمی در میان متدینین (که متعهد به شرکت در انتخابات هستند) بشدت کاهش یافته است. بنحوی که مردم از اعلام حمایت از وی در ابتدای نماز جمعه خودداری می‏کنند و این وضع روزبروز در حال وخیمتر شدن است. پیامد این اوضاع ممکن است باعث شکست احتمالی هاشمی بشود.

    در انتخابات شوراها سه گروه در برابر هم قرار گرفته‏اند. اصلاح طلبان با مزیت توان رسانه‏ای بالا اما با سابقه عملکرد بسیار بد. آنها اگرچه تلاش می‏کنند با مطرح کردن نام کرباسچی بعنوان شهردار ایده‏آل خود ذهنیت مردم را ازبین ببرند اما خصوصا بدلیل کاهش تمایل طبقات مرفه شمال شهری به شرکت در انتخابات از شانس بالایی برخوردار نیستند. طرفداران قالیباف با مزیت توان رسانه‏ای بالا، عملیات روانی شدید و حضور چهره‏هایی مانند چمران در لیستشان امید بیشتری به پیروزی دارند. اگرچه چمران هرگونه مخالفت با دولت در قالب این ائتلاف را انکار می‏کند اما این موضوع برای افکار عمومی کاملا روشن است. پیش ازین ابهام‏هایی درباره علت رای چمران به شهرداری قالیباف (که در دور دوم انتخابات سوم تیر با دیدار هاشمی از وی حمایت کرده بود) وجود داشت اکنون با حمایت مجدد چمران از قالیباف تردیدها تبدیل به یقین شده است. گروه سوم که حامیان دولت هستند از توان رسانه‏ای و حضور چهره‏ها محرومند. این گروه بشدت توسط ستاد قالیباف تخریب می‏شود و محور تخریبها بیشتر حول انحصارطلب بودن آنها و جلوگیری از اجماع اصولگرایان و شهرداری احتمالی بذرپاش جوان 26 ساله است. نقطه قوت این گروه حمایت بسیجیان، خانواده‏های شهدا، جانبازان و رزمندگان سابق است که در گردهمایی اخیرشان پررنگ بود. ریاست بذرپاش بر این جریان اگر چه از طرف رقیب یک پاشنه آشیل محسوب شده اما اتفاقا چیزی است که باعث تمایز و سوال‏برانگیز شدن این ائتلاف شده. این ویژگی در شرایطی می‏تواند باعث هجوم افکار عمومی برای شناخت این گروه بشود. این احتمال در کنار حمایت واقعی این گروه از دولت باعث می‏شود این ائتلاف از شانس نسبی برای پیروزی برخوردار شود. بهر حال آنچه در سطح شهر دیده می‏شود خاموشی شمال و فعالیت شدید انتخاباتی در مرکز و جنوب و بخصوص در میان طیف متدین است و نتایج انتخابات مثل همیشه تنها در دو سه روز آخر تعیین خواهد شد.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )

  •    1   2      >
    آذر 1385 - پیاده رو خاطرات
    فرزان حدادی
    فرزان حدادی، 29 ساله، ساکن تهران. دانشجوی مهندسی برق، گرایش مخابرات، دانشگاه شریف.

  • بازدیدهای این وبلاگ
  • امروز: 25 بازدید
    دیروز: 5 بازدید
    کل بازدیدها: 236100 بازدید

  • پیوندهای روزانه
  • » تمامش کن اوباما ! (فارس) [122]
    » نگاه میر حسین به اقتصاد (فارس) [118]
    » راز تونل‏های غزه (فیگارو) [204]
    » بمب گوگلی برای غزه [85]
    » تنها ایران می‏تواند به برتری غرب خاتمه دهد (رابرت بائر) [111]
    » جراحی قلب گرانتر از متوسط جهانی (الف) [318]
    » درباره اجتهاد، تقلید و مرجعیت (هاشمی) [112]
    » حملات بمبئی عملیات مخفی سرویس‌های اطلاعاتی (بارنز) [89]
    » مهاجرین و قدرت آینده اروپا (الف) [62]
    » تحلیلی بر شکل‏گیری حزب‏الله (فارس) [84]
    » مبانی قحط‏الرجال (واژگون) [90]
    » توسعه ویکی‌پدیای فارسی، وظیفه ملی (الف) [142]
    » نقدی بر فیلم کنعان (الف) [68]
    » تلفن همراه خطرناکتر از سیگار (الف) [93]
    » کالبدشکافی بحران موسسات مالی امریکا (الف) [179]
    [آرشیو(48)]

    " style="width:110" onfocus="this.select()" autocomplete=off contenteditable=true />

  • اخبار و تحلیل

  • کیهان
    خبرگزاری فارس
    خبرگزاری مهر
    رجا نیوز
    الف

  • لینک دوستان

  • خاطرات خصوصی من
    پاسداران
    خاکریز
    عقل سرخ
    مطالعات فرهنگی
    واژگون
    بیم موج
    خبرنگار مسلمان
    اشراق
    سیاست خارجی
    حریم یاس
    دولت اسلامی
    پیاده رو خاطرات در پرشین بلاگ
    کلمه

  • مطالب بایگانی شده